واگویه های مامانی

عید فطر

1393/5/8 20:18
نویسنده : مامان جون
89 بازدید
اشتراک گذاری

یه سلام عیدونه

مامانی قشنگم دیروز عید بود وای من امسال 30 تا روزه نشدم ولی هر روزسحر با بابایی و

دایی حسن وسعید<پسر خاله منیر>بیدار میشدم .البته مامانی جون همه چی رو آماده می

کردن من فقط نقش روز شمارو ایفا میکردم .بین خودمون باشه قیافه های سه تایی شون

سحرها دیدنی بود.امروز هم بابا جونی اتاق های بالا رو تمیز میکردن هنوز خیلی کار داره

ولی بابایی گل های رونده رو منهدم کردن <اولین ترکش ورود شما>به قول دایی حسن

بچه که اتاق نمیخواد زیر مبل هم بزرگ میشه.<دایی حسنو فقط باید ببینی فقط دنبال خنده 

بازی هست>راستی یادم رفت بگم فردا هفتمین سالگرد ازدواج من وبابایی هست یه چیزو

میدونی من بهتر ین همسر دنیا رو دارم تو هم بهترین بابای دنیا .امیدوارم دوتایی قدرشو

بدونیم واز خدا میخوام همیشه سالم باشه وسایه اش بالای سرمون باشه این روزهای

خوب هم هیچ وقت تموم نشه.....................

پسندها (2)

نظرات (0)